غزل شمارۀ 612
1. از ایّام خرّمی نفس دیگرم نماند
2. جز فقر و نیستی هوسِ دیگرم نماند
3. سبحه به کف شمار بدی های خود کنم
4. بیرون ز سبحه دست رس دیگرم نماند
5. جز وایه های طبع که آسودگیم برد
6. در خواب زحمتِ مگس دیگرم نماند
7. بر باد رفت هستی خود رسته نفس من
8. در راه فقر خار و خس دیگرم نماند
9. آن طایرم که مانع طوف ریاضِ قدس
10. جز چارچوب تن قفس دیگرم نماند
11. کوتاه کردم از همه کس دست التماس
12. جز سرّ فقر ملتمس دیگرم نماند
13. من جامی ام به ناکسی خویش مبتلا
14. پروای ناکسیِ کسِ دیگرم نماند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده