غزل شمارۀ 652
1. نه در کوه این صدا از تیشۀ فرهاد می خیزد
2. ز سنگ و آهن از دردِ دلش فریاد می خیزد
3. خیالِ عارض و بالای تو تا بسته ام با خود
4. ز باغ خاطرم گُل می دمد شمشاد می خیزد
5. به گلگشت چمن چون می نشینی بر سرِ سبزه
6. به تعظيم قدت سرو از زمین آزاد می خیزد
7. ز تو نالم نه زان غمزه چو خونم بی گنه ریزد
8. هلاک صید کز خنجر صیّاد می خیزد
9. مجو افسانۀ درد از دلی کز غم نشد رخنه
10. نفیرِ جغد کی از خانۀ آباد می خیزد
11. چو می آید ز تیغت بر اسیری زخم بی رحمی
12. ز جانِ هر اسیر آواز رحمت باد می خیزد
13. دلت را از غم عشق بتان ده چاشنی جامی
14. سرود دردناک از سینۀ ناشاد می خیزد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده