غزل شمارۀ 658
1. می رسد باد صبا و ز یار یادم می دهد
2. زان خرامانْ سروِ خوش رفتار یادم می دهد
3. شاهد گل می نماید از نقابِ غچه روی
4. نازکی آن گل رخسار یادم می دهد
5. می گشاید نرگس مخمور چشم از خواب ناز
6. شيوۀ آن نرگس بیمار یادم می دهد
7. می شود در پرده گل هر دم به رغم عندلیب
8. محنت محرومی دیدار یادم می دهد
9. سوی بستان می روم کز گریه آسایم دمی
10. باز ابر آن گریه های زار یادم می دهد
11. شعله زد آتش به دل وه ای رفیق سنگدل
12. چند از آن شوخ فرامشكار یادم می دهد
13. عمر خود گویند جامی صرف کردی در سخن
14. چون کنم پیش وی این گفتار یادم می دهد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده