غزل شمارۀ 66
1. دو هفته شد که ندیدم مَه دو هفتۀ خود را
2. کجا روم به که گویم غم نهفتۀ خود را
3. دراز خواب خوش ای بخت بد مگر بگشایم
4. به روی همچو مَهَش چشم شب نخفتۀ خود را
5. خدای را مکن ای باغبان مضایقه چندان
6. که یک نظاره کنم باغ نوشکفتۀ خود را
7. رمید دل ز من از زلف دام نه که نخواهم
8. به جز شکار تو مرغ هوا گرفتۀ خود را
9. ز هرچه غیر تو خالیست دل بیار و بیارا
10. حریم منزل از گرد غير رفتۀ خود را
11. مریز اشکِ من ای چشم خون گرفته که خواهم
12. کنم نثار رهش آن دُر ِنسفتۀ خود را
13. همین بس است به او نامه جامیا که نویسی
14. به خون دل سویش این دردناک گفتۀ خود را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده