غزل شمارۀ 67
1. منم ز جان شده بنده مه یگانۀ خود را
2. که ساخت جلوه گهِ ناز بنده خانه خود را
3. قدم به خانه ام آن سرو تا نهاد به هر دَم
4. هزار بوسه زنم خاک آستانۀ خود را
5. نداد دست جزینم که ریختم ز دو دیده
6. به پای او گهرِ اشک دانه دانۀ خود را
7. کبوتر حرم او به شاخ سدره و طوبا
8. نمی دهد خس و خاشاکِ آشیانۀ خود را
9. گرفت قصّۀ دردم درازی از غم هجران
10. کجاست یار که کوته کنم فسانۀ خود را
11. بهانه سازم و سویش روم ولی چو بپرسد
12. چه کار آمده ای کم کنم بهانۀ خود را
13. چو پیش یار نگفتند شرح عشق تو جامی
14. رسان به عرض وی این شعر عاشقانۀ خود را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده