جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 671

1. کی بود کی که ز خوان تو صلایی برسد

2. وز نوال تو نوایی به گدایی برسد

3. مرض شوق تو شد صعب و از آن جان نبرم

4. گرنه از وعدۀ وصل تو شفایی برسد

5. کوه غم شد دلم و نام تو گویم با او

6. بو که در گوشم ازین نام صدایی برسد

7. دل کجا مظهر انوار جمال تو شود

8. گرنه این آینه را از تو جلایی برسد

9. برتر از افسر شاهی کُله گوشۀ فقر

10. حاش لله که به هر بی سر و پایی برسد

11. رفته از خویش برون در پیِ لیلی مجنون

12. باشد از محمل او بانگ درایی برسد

13. می رود جامی دلخسته ولی تانبرند

14. نیست امکان که در این راه به جایی برسد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جهان چون عروسی رسیده جوان
* پر از چشمه و باغ و آب روان
شعر کامل
فردوسی
* غرض کرشمه حسن است ور نه حاجت نیست
* جمال دولت محمود را به زلف ایاز
شعر کامل
حافظ
* به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
* به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
شعر کامل
حافظ