جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 717

1. ساقی بیار می که گل از غنچه رو نمود

2. چون بگذرد بهار و پشیمان شوی چه سود

3. دوران گل چو دیر نپاید درین چمن

4. زان پیشتر که بگذرد آن زودباش زود

5. دل آیینه است و تفرقۀ روزگار زنگ

6. این زنگ جز به صیقل می کی توان زدود

7. مطرب به ساز عود که ندهد خلاصی ام

8. از پایمال غصّه به جز گوشمال عود

9. راهی بزن که جز به سرانگشت مطربان

10. نتوان گره ز رشتۀ امیدها گشود

11. گردون نبافت بر قدِ یک تن لباس عشق

12. کانرا نه از بریشم چنگست تار و پود

13. جامی بساز مرهم دلها به شعر خویش

14. گو ریش شوز نیش حسد سینۀ حسود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگرچه عارض جانان سرشک و روی من دارد
* یکی چون شاخ آذرگون یکی چون برگ نیلوفر
شعر کامل
امیر معزی
* برو ای سپر ز پیشم که به جان رسید پیکان
* بگذار تا ببینم که که می‌زند به تیرم
شعر کامل
سعدی
* پیری اگر چه گوهر دندان ز من گرفت
* شادم که بی نیاز مرا از خلال کرد
شعر کامل
صائب تبریزی