جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 749

1. بر لبم تانفسی می رود و می آید

2. همدم یادِ کسی می رود و می آید

3. جان که از تن کند آمد شد کویت مرغی است

4. که به باغ از قفسی می رود و می آید

5. دعویِ صدق محبّت نه حد همچو منی است

6. در دل از تو هوسی می رود و می آید

7. دلم از محملت آویخته بانالۀ زار

8. چون معلّق جرسی می رود و می آید

9. تن زارم ز تو در موج سرشک افتادست

10. بر سرِ آب خسی می رود و می آید

11. یاد روزی که مرا دیدی و گفتی این کیست

12. که درین کوی بسی می رود و می آید

13. بی تو از جان نبود بهره جزین جامی را

14. کش به یادت نفسی می رود و می آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شکر خدا که مرد به ناکامی و ندید
* مرگ مرا که می‌طلبد از خدا رقیب
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* سرو سهی که هست شب و روز در قیام
* چون قامتت بدید بر او فرض شد نماز
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* مردم سپند بر سر آتش نهند و تو
* آتش زدی به عالم از آن خال چون سپند
شعر کامل
فروغی بسطامی