جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 783

1. عید شد و اندر کنار و بوسه با هم هر دو یار

2. یار ما ناداده بوسه می کند از ما کنار

3. دیدنش عیدست و عیدی بوسه دادن بر لبش

4. آی خدا زین عید و عیدی کام مشتاقان برآر

5. گر دهد نشمرده از لب بوسۀ عیدی مرا

6. شکر آن دولت نیارم گفت تا روزِ شمار

7. می کنم هر روز عیدی زآن دو رخ امّا نکرد

8. زان لب نوشین مرا هرگز به عیدی شرمسار

9. می کنم از رنگِ تو جامه به رسم عید نو

10. بس که خون دل همی ریزم ز چشمِ اشکبار

11. عيد عشّاق است و هر جا راند از نعلِ سمند

12. صد هلال عید گردد در رهِ او آشکار

13. جامیا گیرش سر ره بهر عیدی زانکه عید

14. غیر ازین کار گدایان نیست در هر رهگذار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کاش آن به خشم رفته ما آشتی کنان
* بازآمدی که دیده مشتاق بر درست
شعر کامل
سعدی
* تو در آینه نگه کن که چه دلبری ولیکن
* تو که خویشتن ببینی نظرت به ما نباشد
شعر کامل
سعدی
* پرتو حسن ازل افتاده بر دیوار و در
* دیو چون یوسف در اینجا محو دیدار خودست
شعر کامل
صائب تبریزی