غزل شمارۀ 782
1. ای سهی سرو ترا سنبل مشکین بر سر
2. عقلم از سر بربودی و دل و دین بر سر
3. هست سنبل به چمن شاه ریاحین لیکن
4. آمده کاکلت از شاه ریاحین بر سر
5. تا ترا دیده ام از حسن جهانی به نیاز
6. می کشم پیش تو سر چشم جهان بین بر سر
7. شاه دوران اگر این شکل و شمایل بیند
8. تخت جاهت دهد و افسر تمکین بر سر
9. هر شب آهم فگند شعله به بالین و بُوَد
10. تا سحر مشعلم از شعلۀ بالین بر سر
11. سین دندان به تبسّم بنما روز پسین
12. کآید آن خوش ترم از خواندن یاسین بر سر
13. جامی این نظم بخوان تا فلک از بهر نثار
14. دانه ها ریزدت از رشتۀ پروین بر سر
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده