غزل شمارۀ 80
1. سر چو ز جیب بر زنی جلوۀ بامداد را
2. صبح دمد به روی تو حرز و ان یکاد را
3. زادۀ خاک این درم بر در هر کسم مران
4. داغ مفارقت منه بندۀ خانه زاد را
5. تا به سواد دیده کس جا نکند به غیر تو
6. گریه به سیل خون دهد مردم این سواد را
7. نامه رسد چو از منت روی رقیب سنگدل
8. کن به سواد آن سیه تجربت المداد را
9. داد ندادیم چو دین بردی و داد خواستم
10. وه که فرو گذاشتی شیوۀ دین و داد را
11. راه سفر گرفتی و آگه از آن نکردی ام
12. آه که درنیافتم دولت خیر باد را
13. هست مراد هر کسی چیز دگر درین جهان
14. نیست مراد غیر تو جامیِ نامراد را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده