غزل شمارۀ 808
1. من به خون غرق و لبِ لعلِ تو در خنده هنوز
2. زخم کاری و من از تیغ تو شرمنده هنوز
3. چه عجب گر بگذارم همه را بی تو چو شمع
4. عجب اینست که روز آید و من زنده هنوز
5. بس گرفتار که در راهِ وفایت شده خاک
6. سروِ تو سایه بر آن خاک نیفگنده هنوز
7. نکند گرچه دگر با تو صنوبر دعوی
8. خورد از دستِ صبا مشت پراگنده هنوز
9. سالک از ژندۀ صد پاره به جایی نرسید
10. رشتۀ مهر تونادو خته در ژنده هنوز
11. شاه را خاتم دولت ندهد نقشِ مراد
12. در نگین حرف تمنّای تو ناکنده هنوز
13. جامی آزاد شد از بندگیِ خلق ولی
14. همچنان هست سگِ کوی ترا بنده هنوز
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده