غزل شمارۀ 888
1. گم کرده ایم راه برون شد ازین رباط
2. ای رهنمای گمشدگان اهدنا الصّراط
3. صد دام در رهست به هر گام عشق را
4. خوش وقت رهروی که نهد پا به احتیاط
5. چون در نیاید از دَرِ صدق و صفا کسی
6. بر روی خلق بسته به ابواب اختلاط
7. کی خواجه سرکشد به فلک ز ارتفاع قدر
8. گر بگذرد به خاطرش امکان انحطاط
9. منصوبۀ خلاصی خود ساز بیش از آن
10. کز دستبرد خصم شود خالی این بساط
11. دانی چرا نشاط جهان خنده آورد
12. یعنی که جای خنده بود در جهان نشاط
13. باشد مقام عزّت و دهشت بساطِ عشق
14. جامی برین بساط منه پای انبساط
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده