غزل شمارۀ 889
1. بر آب می کشد رُخت از مشک ناب خط
2. بس طرفه کاتبی که نویسد بر آب خط
3. در خط شد آفتاب ز روی تو تا کشید
4. از مشک گرد دایرۀ آفتاب خط
5. باشد دهان تنگ تو از هیچ نقطه ای
6. وان لب به گرد نقطه ز لعلِ مذاب خط
7. سینه کَنم چو غیر تو بندد به سینه نقش
8. آری کشند بر ورق ناصواب خط
9. چون بوسه ها شمرده دهی از خراش تیغ
10. می کَش به سینه ام پیِ ضبط حساب خط
11. از دل نبرد حرف غمت وعده های وصل
12. شسته نشد ز لوح به موجِ سراب خط
13. جامی به یاد آن لب و خط خون دیده ریخت
14. آن دم که دید بر لب جام شراب خط
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده