غزل شمارۀ 905
1. شب نهان آن مستم از بالای سر بگذشت حیف
2. بعد عمری کآمد از من بی خبر بگذشت حیف
3. گرچه دیری بودم اندر هجر او گریان و خوار
4. بر من از برق درخشان زودتر بگذشت حیف
5. سینه را کردم سپر تا نگذرد تیرش ز من
6. بر سپر آمد خوش امّا از سپر بگذشت حیف
7. عشرت شاهان ندارد لذّت غم های عشق
8. روزگار من به غم های دگر بگذشت حیف
9. دست و پا در بحر بهر آشنایی می زدم
10. زو نشان نایافته آبم ز سر بگذشت حیف
11. زیستم شب بر امید بوی او وقت سحر
12. بوی او نایافته وقت سحر بگذشت حیف
13. جامیِ سرگشته رو در کعبۀ مقصود داشت
14. ره به سر نابرده ایام سفر بگذشت حیف
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده