غزل شمارۀ 910
1. بود عقیق سرشکی که ریزم از غم عشق
2. به چشم اهل محبّت نگینِ خاتم عشق
3. هنوز صبح وجود از شب عدم طالع
4. نگشته بود که بودم چو صبح همدم عشق
5. مزن زگریۀ ما خنده کاب دیدۀ ما
6. ترشّحی است ز باران شوق و شبنم عشق
7. به تَرک عشق خرد جهد می کند امّا
8. به جهد او نشود سست عهد محکم عشق
9. سپاه هوش و خرد ناگرفته راهِ گریز
10. گمان مبر که شود ملک دل مسلّم عشق
11. دلم که جای ریا بود و زرق شکر خدا
12. که جلوه گاه بتان شد به یمن مقدم عشق
13. همای همّت جامی خجسته فر مرغیست
14. گشاده پر به هوای فضای عالم عشق
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده