غزل شمارۀ 975
1. بر اوج حسن روی تو ماهی بود تمام
2. ماهیّت جمال تو اینست والسّلام
3. مستغرق مشاهدۀ آن دو رخ شدم
4. زان فارغم که ماه کدام است و خور کدام
5. زلفت چو سایه از سر سروت فتد به خاک
6. بادم به فرق سایۀ سرو تو مستدام
7. شیخان نارسیده چه دانند قدر عشق
8. کم جوی طعم پختگی از میوه های خام
9. از زرق و حیله دام به هر سو نهاده اند
10. تا آورند مرغ دل جاهلی به دام
11. در تنگنای صورت تقلید مانده است
12. زاهد پی محافظت اعتقاد عام
13. جامی که پی به مشرب تحقیق برده است
14. رغم عوام را به کف خود نهاده جام
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده