جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 981

1. خواهم از تیغت پس از قتل استخوان خود قلم

2. تا کنم شرح غمت بر لوح خاک خود رقم

3. بر سرم ران روزی از راه کرم رَخش جفا

4. تا کیم داری ز محرومی لگدکوب ستم

5. گر خم محراب ابروی تو بیند شیخ شهر

6. پشت طاعت کم کند دیگر به سوی قبله خَم

7. از مژه خوناب وز دل خون ناب آید مرا

8. غرقه خواهم شد درین سیل دمادم دم به دم

9. ریز خون ما به گرد کعبۀ کویت که نیست

10. جز به خون دردمندان تشنه ریگ این حرم

11. روی اگر نپسندی ام سودن به پشت پای خویش

12. فرش کن چشم مرا بهر خدا زیر قدم

13. تنگ شد بر جامی از هجر رُخت شهر وجود

14. وقت آن آمد که آرد رو به صحرای عدم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی
* از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
شعر کامل
حافظ
* عندلیبان را غذای روح باشد بوی گل
* مرغ دشت است آن که عاشق بر جو و بر ارزنی ست
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* از نسیمی دفتر ایام بر هم می خورد
* از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه کن
شعر کامل
صائب تبریزی