جامی_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیده شمارۀ 26 : در مدح سلطان حسین و عمارت وی

1. بنامیزد این منزل روح پرور

2. که ذات البروج است چون چرخ اخضر

3. درو برج ها سر به گردون کشیده

4. به هر برج گردان یکی روشن اختر

5. درونش بود روشن از اختران شب

6. چو بیرون او روز از مشعل خور

7. به دل گر دهی جای هر کشوری را

8. نیابی چنین جای در هیچ کشور

9. نظیرش نبینند هرچند انجم

10. نظرها گشایند از این سبز منظر

11. نه خانه است این بلکه باغیست خرم

12. ز ازهار نو خیز و اشجار نوبر

13. زمینش به فرش بهشتی مُزّین

14. هوایش زمشک تتاری معطّر

15. درو لاله هاساقیان قدح ده

16. درو بلبلان مطربان نواگر

17. به هر جایش از صنعت نقشبندان

18. دمیده است گلها چه احمر چه اصفر

19. گل احمر و اصفرش را نبینی

20. جز از سونش لعل یا خردۀ زر

21. همانا که ایزد نمودار عقبا

22. به دنیا فرستاد فردوس دیگر

23. رود آب زنجیر بر روی در روی

24. چو بر روی معشوق جعد معنبر

25. اگر نیست فردوس این چیست در وی

26. مصفا یکی حوض چون حوض کوثر

27. به زنجیر بیرونش آرند آری

28. ندیدست هرگز ازین جای خوش تر

29. چو آب اندرو یافت راه از تفاخر

30. ز فوّاره هایش به گردون کشد سر

31. تپد حوت گردون ز حسرت چو بیند

32. که ماهی در آن حوض باشد شناور

33. چو مسند نهد بر کنارش به عشرت

34. خداوند دین پرور عدل گستر

35. ز عکس غلامان شیرینْ شمایل

36. شود همچو بتخانۀ چین مصوّر

37. جهانگیر شاهی که از زخم تیغش

38. چو سین رخنه رخنه است سدِّ سکندر

39. هنر بر غزا پیشه سلطان حسین آن

40. کزو زنده شد در غزا نام حیدر

41. سپر گر شود قرص مه پیش خصمش

42. چو جوزا کند تیغش آن را دو پیکر

43. ز بس پرتو عدل ظالم گدازش

44. بود شامل حال مظلوم مضطر

45. زید ایمن از پنجۀ شير آهو

46. شود فارغ از چنگ شاهین کبوتر

47. عزیزست دینار در چشم مردم

48. به رخ تازنامش نهادست زیور

49. به القاب او خطبه تا شد مکرّم

50. بلندست از آن پایۀ قدر منبر

51. چه حاجت به آنش که خاطر گمارد

52. پی دفع اعدا به ترتیب لشکر

53. بدین شوکت و جاه و اقبال و دولت

54. به هر جانهد روی آید مظفّر

55. دلش چشمۀ نور عدل است و عالم

56. از آن چشمۀ نور باشد منوّر

57. گدایان لطفش چه معن و چه حاتم

58. اسیران قهرش چه خاقان چه قیصر

59. بود خاک در راه او تاج دارا

60. سزد خاک درگاه او تخت سنجر

61. خلافت پناها تویی آنکه دارد

62. به خاک درت روی خورشید انور

63. ترا پایه برتر بود زانکه جامی

64. به مدح آوری آیدت در برابر

65. چه لایق که بر آستانت فشاند

66. اگر دَرْج نظمش بود دُرْج گوهر

67. ولی چشم دارد که یابد تمامی

68. ز حسن قبول تو این شعر ابتر

69. الا تا درین کارگاه حوادث

70. مدار فلک هست بر قطب و محور

71. مدار فلک بر مراد تو بادا

72. که نبود ازین به مرادیش درخور

73. ترا باد ملکی که داری مؤبّد

74. ترا باد کامی که خواهی میسر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو روح من تو نباشی ز روح ریح چه سود
* بصیرتم چو نبخشی بصر چه سود کند
شعر کامل
مولوی
* آن چه هر شب بگذرد از چرخ فریاد منست
* و آن چه آن مه را به خاطر نگذرد یاد منست
شعر کامل
محتشم کاشانی
* نیست ممکن از زبان خوش کسی نقصان کند
* چرب نرمی غوطه در شکر دهد بادام را
شعر کامل
صائب تبریزی