جامی_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیده شمارۀ 33 : در نعت على علیه السلام

1. اَصْبَحْتُ زایِراً لَکَ يا شحنة النّجَفْ

2. بهر نثار مرقد تو نقد جان به کف

3. توقبلۀ دعایی و اهل نیاز را

4. روی امید سوی تو باشد ز هر طرف

5. می بوسم آستانۀ قصر جلال تو

6. در دیده اشک عذر ز تقصير ماسَلَفْ

7. گر پرده های چشم مُرصّع به گوهرم

8. فرش حریم قبر تو گردد زهی شرف

9. خوشحالم از تلافی خدّام روضه ات

10. باشد کنم تلافی عمری که شد تلف

11. رو کرده ام ز جملۀ اکناف سوی تو

12. تاگیریَم ز حادثۀ دهر در کنف

13. دارم توقّع این که مثال رجای من

14. یابد زکلک فضل تو توقيع لاتخف

15. مَه بی کلف ندیده کسی وین عجب که هست

16. خورشیدوار ماه جمال تو بی کَلَفْ

17. بر روی عارفان ز تو مفتوح گشته است

18. ابواب کُنْتُ کَنْز به مفتاح مَنْ عَرَفْ

19. جز گوهر ولای ترا پرورش نداد

20. هرکس که با صفای درون زاد چون صدف

21. خصم تو سوخت در تَبِ تَبّتْ چو بولَهَبْ

22. نادیده از زبانۀ قهرت هنوز تف

23. نسبت کنندگان کفِ جود ترا به بحر

24. از بحر جود تو نشناسند غیر کف

25. رفت از جهان کسی که نه پی بر پی تو رفت

26. لب پرنفير اَسَفا دل پر از اَسَفْ

27. اوصاف آدمی نبود در مخالفت

28. سرّ پدر که یافت ز فرزند ناخلف

29. زان پایه برتری تو که کُنه کمال تو

30. داند شدن سهام خیالات را هدف

31. ناجنس را چه حد که زند لاف حُبّ تو

32. او را بود به جانب موهوم خود شعف

33. جنسیّت است عشق و موالات را سبب

34. حاشا که جنس گوهر رخشان بود خَزَفْ

35. مشکل بود ز خوان نوالت نواله یاب

36. خر سیرتی که دیده بر آبست یا علف

37. بر کَشفْ سرّ لَوْ کُشِف آن را کجاست دست

38. کز پوست پا برون ننهادست چون کَشَفْ

39. جامی ز آستان تو کانجا پی سجود

40. هر صبح و شام اهل صفا می کشند صف

41. گردی به دیده رُفت و به جیب صبا نهفت

42. اَهْذی الی احبّته اَشْرف التّحف


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ضیافتی که در آنجا توانگران باشند
* شکنجه ای است فقیران بی بضاعت را
شعر کامل
صائب تبریزی
* نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
* نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
شعر کامل
حافظ
* بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
* شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
شعر کامل
حافظ