قصیده شمارۀ 44 : ایضاً له
1. بینمت ای خرد به کار تو گم
2. کارگه چرخ و کارگر انجم
3. جست عالم ز خوابگاه عدم
4. چون ز امرت رسید بانگ که قُم
5. کی شناسد ترا اسیر جهات
6. چه خبر پشه را ز خارج خُم
7. بی تو دهقان چه سان برون آرد
8. گندم از خوشه، خوشه از گندم
9. درِ جودت پیِ دوام آن کس
10. که زد آمد خطاب او دُم دُم
11. هستی غیر تو به فکرت عقل
12. دیده احول است و نقش دوم
13. شکل پروین و صورت مه نو
14. چیست ظاهر شده برین طارم
15. دارد از زخم توسن قهرت
16. هم ز دندانشان و هم از سُم
17. خالی از لطفت امتداد حیات
18. زهرناک افعی است سر تا دُم
19. جان جامی فدای مردانی
20. کز ملکشان گزیدی و مردم
21. زندۀ جاودان شدند همه
22. حيث ماتوا بحُبّ مولاهم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده