مثنوی شمارۀ 6 : ساقی نامه در مدح شاه جهان، جهان شاه
1. بده ساقی آن جام گیتی نمای
2. که هستی ربایست و مستی فزای
3. به مستی ز هستی رهاییم ده
4. به مستان عشق آشناییم ده
5. بزن مطرب آن نغمۀ دلنواز
6. که در پردۀ دل بود پرده ساز
7. به شکرانه کز پردۀ گفت وگوی
8. عروسان معنی نمودند روی
9. ز گلزار فردوس آمدگلی
10. به نزهتگه بینوا بلبلی
11. ز باران جود و سحاب کرم
12. زلال بقا یافت خاک دژم
13. ز دریای اسرار فیضی جدید
14. به لب تشنگان سواحل رسید
15. سخن کوته از زادۀ طبع شاه
16. که دانش مآبست و عرفان پناه
17. همایون کتابی چو دُرْجی ز دُر
18. رسید از گهرهای تحقیق پر
19. درو هم غزل درج هم مثنوی
20. هم اسرار صُوری و هم معنوی
21. شده طالع از مطلع هر غزل
22. فروغ تباشیر صبحِ ازل
23. ز مَقطع چه گویم که هر مقطعی
24. که فیض ابد را بود منبعی
25. به صورت پرستان کوی مَجاز
26. ز شاه حقیقی نشان داده باز
27. چو در مثنوی داده دادِ سخن
28. نُوی یافته رازهای کهن
29. در ادراک اسرار اُمُّ الْكِتاب
30. ز هر مصر عش عقل را فتح باب
31. زهی نامۀ دلکش دلگشای
32. که شد جان عطّار ازو عطرسای
33. بود مثنوی لیکن آن مثنوی
34. که فایض شد از خاطر مولوی
35. ز بس گُل که از راز در وی شکفت
36. همی شایدش گلشن راز گفت
37. بود پایۀ آن سخن بس بلند
38. کی آنجا رسد وصف ما را کمند
39. سخن های شه کز دل پاک خاست
40. به پاکان که شاه سخن های ماست
41. برین نکته باشد دلیلی تمام
42. کلام الملوک ملوک الكلام
43. من از وصف گفتار شه قاصرم
44. به مدحش چه سان ره بَرَد خاطرم
45. چو خفّاش را نیست نورِ بصر
46. که بیند به روی زمین عکس خور
47. کجا آورد هرگزش دیده تاب
48. که بیند بر اوج فلک آفتاب
49. فروبند جامی زبانِ مقال
50. که تنگست اینجا سخن را مجال
51. چو رسمیست دیرین که ختم سخن
52. بود بر دعا بر دعا ختم کُن
53. الا تاقوابل ز فیّاضِ جود
54. پذیرند همواره فیضِ وجود
55. دل پاک شه قابل راز باد
56. دَرِ فیض بر خاطرش باز باد
57. سپهرش به فرمان جهانش به کام
58. دعاگوی او انس و جان والسّلام
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده