قطعه شمارۀ 38
1. جامی به روی خاک چو یک زنده یافت نیست
2. خوش وقت مردگان که تهِ خاک خفته اند
3. گردی ز رهروان رهِ صدق مانده بود
4. آن هم کنون ز ساحتِ ایّام رُفته اند
5. قومی رسیده اند که در کارگاه فضل
6. هرگز دُری به مثقب فکرت نسفته اند
7. خاری به جان اهل دلی گر خلیده است
8. چون سبزه گشته خرّم و چون گُل شکفته اند
9. خاطر مدار رنجه اگر عیب ها ز تو
10. هرجا نموده باز هنرها نهفته اند
11. از کج چه اعتبار اگر کج نموده اند
12. بر راست چیست طعنه اگر راست گفته اند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده