جامی_هفت اورنگخردنامه اسکندری (فهرست)

قسمت 5 - نزدیک شدن مرگ فیلقوس و به حضور خواستن اسکندر

1. سکندر چو ز آلایش جهل پاک

2. شد از علم یونانیان بهره‌ناک،

3. ز ناسازی روزگار شموس

4. نگونسار شد دولت فیلقوس

5. درین وحشت آباد پر قال و قیل

6. به گوش آمدش بانگ طبل رحیل

7. فرستاد پیش ارسطو کسی

8. ستایشگری کرد با او بسی

9. بدو گفت کای کوه فر و شکوه!

10. سر دین‌پرستان دانش پژوه!

11. مرا بازوی عمر سستی گرفت

12. تنم کسوت نادرستی گرفت

13. بیا، زود همراه شاگرد خویش!

14. پذیرندهٔ کرد و ناکرد خویش

15. که بر کار عمر اعتمادی نماند

16. وز این بند امید گشادی نماند

17. ارسطو چو زین قصه آگاه شد،

18. به آن قبلهٔ ملک همراه شد

19. رخ آورد در خدمت فیلقوس

20. سرافراخت از دولت پای‌بوس

21. ملک فیلقوس آن شه سرفراز

22. به روی سکندر چو شد دیده‌باز

23. حکیمان آن ناحیت را بخواند

24. طفیل سکندر به مجلس نشاند

25. بفرمود تا از پی آزمون

26. بپرسندش از مشکلات فنون

27. ز هر نکته کردند او را سؤال

28. برون آمد از عهدهٔ قیل و قال

29. به انصاف گردن برافراشتند

30. به تحسین او بانگ برداشتند

31. چو شد واقف حال او فیلقوس

32. بر اهل ممالک، چه روم و چه روس

33. دگرباره دادش به شاهی رواج

34. بدو کرد تسلیم اورنگ و تاج

35. همه سرکشان خاک راهش شدند

36. سلاح‌آوران سپاهش شدند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ترا دایه گر مرغ شاید همی
* پس این پهلوانی چه باید همی
شعر کامل
فردوسی
* سعدیا عمر عزیزست به غفلت مگذار
* وقت فرصت نشود فوت مگر نادان را
شعر کامل
سعدی
* وصیت همین است جان برادر
* که اوقات ضایع مکن تا توانی
شعر کامل
سعدی