کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 114

1. تا خیالت را دلمه منزلگه است

2. از مه تو منزل من پر مه است

3. گر لبت بوسم ز بسمل چاره نیست

4. کافتتاح ملح از بسم الله است

5. یک شبی با ما نشین کز دور عمر

6. یک شبی ماندست و آن هم کوته است

7. محنت هجر تو ساعت ساعت است

8. دولت وصل تو ناگه ناگه است

9. تا چه گونی حاضرم و مستمع

10. چاکران را گوش بر حکم شه است

11. من به دزدی گیرم آن چاه ذقن

12. کانکه عقل کل ببردست آن چه است

13. ریختی بر هر رهی خون کمال

14. تا نگویند این چه خون بیره است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز خانقاه به میخانه می‌رود حافظ
* مگر ز مستی زهد ریا به هوش آمد
شعر کامل
حافظ
* نفسی بیا و بنشین سخنی بگوی و بشنو
* که قیامتست چندان سخن از دهان خندان
شعر کامل
سعدی
* پریشان می تراود گفتگوی عشق از کلکم
* نهال خامه من بید مجنون است پنداری
شعر کامل
صائب تبریزی