لینک اشتراک گذاری
کپی شد
کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 146

1. دل به از وصل رخت در جان تمنائی نیانت

2. دیده از دیدار تو خوشتر نماشائی نیافت

3. عقل در دور رخت چندانکه هر جا کرد گشت

4. چون سر زلفت سری خالی ز سودانی نیافت

5. چون زمان وصل رویت بود نازک فرصتی

6. هیچ عاشق فرصت بوسیدن پانی نیافت

7. همچوئرگس مست عشق از صد قدح سرخوش نشد

8. تا سر خود زیر پای سرو بالانی نیافت

9. با خیالش آشنا شد دیدۂ گریان و گفت

10. همچو این گوهر کسی در هیچ دریائی نیافت

11. دل چه داند زین میان چون از دهانش پی نبرد

12. کی کند فهم دقایق چون معمائی نیافت

13. بافت جانی خوشتر از جنت در او را کمال

14. لیکن از بسیاری بر خویش را جانی نیافت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* هر سبزه که روید از گل او
* آن سبزه به رنگ زعفران است
شعر کامل
وحشی بافقی
* اگر هزار جفا سروقامتی بکند
* چو خود بیاید عذرش بباید آوردن
شعر کامل
سعدی
* این قطرهٔ خون تا یافت از لعل لبش رنگی
* از شادی آن در پوست چون نار نمی‌گنجد
شعر کامل
عراقی