کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 414

1. دوش چشمم ز فراق تو به خون تر میشد

2. آه من بی مه رویت به فلک بر میشد

3. اشک می آمد و میشست ز پیش نظرم

4. هرچه جز نقش تو در دیده مصور میشد

5. مه بکوی تو شب چارده خود بینه می گشت

6. چو به آئینه روی تو برابر میشد

7. هر کجا زان آب شیرین سخنی می گفتند

8. سخن قند نگفتم که مکرر می شد

9. قدر وصل تو دل امروز نکو می دانست

10. اگر آن دولتش این بار میسر می شد

11. هر نسیمی که شب از زلف تو در مجلس ما

12. می گذشت از دم او شمع معنبر میشد

13. آنکه وقتی نگران بود بر آن روی کمال

14. گر همی دید کنونش نگرانتر می شد

15. صفت عارض چون آب تو در دفتر خویش

16. بیشتر زآن ننوشتم که ورق تر میشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر سرو روان است مرا کلک ثناسنج
* از خجلت کوتاهی خود شاخ زریرم
شعر کامل
حزین لاهیجی
* بده یک جام ای پیر خرابات
* مگو فردا که فی التأخیر آفات
شعر کامل
مولوی
* یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز
* که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند
شعر کامل
حافظ