کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 419

1. دوشینه ازو کلبه ما شاه نشین بود

2. غمخانه درویش به از خلد برین بود

3. هم دولت سلطانی و هم پایه شاهی

4. در بارگه عشرت ما عیش کمین بود

5. حاجت بمی و نقل نبده مجلسیانرا

6. کان لب بشکر خنده هم آن بود

7. از گوشه خاطر بنشاط نظر او

8. و همین بود اندیشه برون آمد و غم نیز بر این بود

9. دل رفت به حیرت همه شب در سر آن زلف

10. کر طالع شوریده امیدش به چنین بود

11. القصة بنظاره آن روی براندیم

12. عیشی که به از مملکت روی زمین بود

13. من بعد کمال از اجل اندیشه ندارد

14. کز زندگیش غایت مقصود همین بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بی‌دل گمان مبر که نصیحت کند قبول
* من گوش استماع ندارم لمن یقول
شعر کامل
سعدی
* همه شهر بشورید چو آوازه درافتاد
* که دیوانه دگربار ز زنجیر رهیده‌ست
شعر کامل
مولوی
* دل که آیینه شاهیست غباری دارد
* از خدا می‌طلبم صحبت روشن رایی
شعر کامل
حافظ