کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 420

1. دوشینه خیالت همه شب مونس ما بود

2. تا روز دو دست من و آن زلف دوتا بود

3. مجلس خوش و دل جمع و مرتب همه اسباب

4. ازعیش به یاد تو چگویم که چها بود ت

5. در کلبه ما محنت هر روزه شب دوش

6. شریف نفرمود ندانم که کجا بود

7. من در عجب آن لحظه ز تشریف خیالت

8. کان پایه نه در خورد من بی سرو پا بود

9. گر یکدمه وصل تو خریدیم بعد جان

10. آن هم سر یک موی ترا نیم بها بود

11. اندیشه خون ریختنم دوش به آن چشم

12. بر عزم جفا کردی و آن عین وفا بود

13. گر داشت کمال از نو نهان سوز تو چون شمع

14. بر سوز نهائیش رخ زرد گوا بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بیایید بیایید که گلزار دمیده‌ست
* بیایید بیایید که دلدار رسیده‌ست
شعر کامل
مولوی
* زین آتش نهفته که در سینه من است
* خورشید شعله‌ایست که در آسمان گرفت
شعر کامل
حافظ
* هرزه گو را خامش از تقریر کردن مشکل است
* شعله را از ژاژخایی سیر کردن مشکل است
شعر کامل
صائب تبریزی