کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 549

1. هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد

2. خرمن امید را زآن کرده ام بر باد باد

3. آخر ای سرو چمن دل بنده بالای تست

4. ور نه اول ما در فطرت مرا آزاد زاد

5. زادم از خون جگر تا کی کنی در هجر خویش

6. بس بود ما را در این ره عشق مادر زاد زاد

7. دل که نبود آتشین در عشق تو بی آب به

8. جان که نبود خاک ره در کوی تو برباد باد

9. چون ز گلزار رخت باد صبا آرد نسیم

10. هر نفس گردد دلم زآن زلف چون شمشاد شاد

11. بر سر کوی هر شب میزنم فریاد و اه

12. بود که از ما آیدت زین ناله و فریاد باد

13. گوش خوش میکن کمال از وعده جانان و بس

14. زانکه من نشنیده ام کان بت کسی را داد داد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زهی جماعت کوته نظر که سرو سهی را
* گمان برند که چون قد دلربای تو باشد
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
* که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
شعر کامل
حافظ
* باغبان همچو نسیمم ز در خویش مران
* کآب گلزار تو از اشک چو گلنار من است
شعر کامل
حافظ