کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 556

1. یاد روی تو چو در خاطر ما می گذرد

2. وقت ما در همه وقتی به صفا می گذرد

3. چشم کس محرم سلطان خیال تو چو نیست

4. بسر مردم بیگانه را می گذرد

5. پشت سودا زدگان سر بسر از غصه دوتاست

6. تا چرا باد بد آن زلف دوتا می گذرد

7. بر سر کوی تو باید بسر و چشم گذشت

8. مدعی چشم ندارد که به پا می گذرد

9. رفت در آه و فغان بی تو مرا عمر دراز

10. آه ازین عمر که بر باد هوا می گذرد

11. تیر مژگان ترا هیچ سپر مانع نیست

12. که به یک چشم زدن از همه جا می گذرد

13. نرود عکس لب لعل تو از چشم کمال

14. در زجاجیست می از شیشه کجا می گذرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در خور ما تلخکامان نیست تشریف وصال
* از شکر بادام تلخ ما نظر پوشیده است
شعر کامل
صائب تبریزی
* ای که می خندی چو گل در بوستان بی اختیار
* از گلاب گریه بی اختیار اندیشه کن
شعر کامل
صائب تبریزی
* بختم جوان و عقلم پیر ست لیک عشقش
* آورده زیر فرمان هم پیر و هم جوان را
شعر کامل
جامی