غزل شمارۀ 566
1. آن ترک مست بین که چها می کند دگر
2. هرگز وفا نکرد و جفا می کند دگر
3. چشمش که کافریست چه کافر که عین کفر
4. آهنگ و عزم کشتن ما می کند دگر
5. باد صبا بشوق ز دست خیال او
6. پیراهنی که داشت قبا می کند دگر
7. زنهار ازین زمانه بیدادگر مرا
8. کز یار و شهر خویش جدا می کند دگر
9. مسکین کمال از سر صدق و صفای دل
10. جائرا فدای عهد و وفا می کند دگر
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده