غزل شمارۀ 567
1. ای به زلف از شیروان عیارتر
2. طره از تو تو ازو طرار تر
3. ابرونی داری و چشم و غمزه ای
4. هر یکی از دیگری خونخوار تر
5. در همه شهر از دهان تنگ تو
6. حقه بازی نیست شیرین کارتر
7. گفتی از من بگذر و آسان بزی
8. نیست بر من کار ازین دشوارتر
9. گر چه باشد یار و غمخوارت بسی
10. از من مخلص نباشد یارتر
11. دل خود از درد قدیم افگار بود
12. داغ هجرش کرد از آن افگار تر
13. چشم بیدارت بخون تر به کمال
14. تا شب هجران بود بیدارتر
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده