کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 592

1. من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذر

2. چه یکی نیزه چه صد چون بگذشت آب از سر

3. گر از آن کیش به باران تو آید تیری

4. سوی صدرش همه گوئیم که فرمای و گذر

5. هر که پیش تو رود تا بمن آرد خبرت

6. چون ترا دید عجب گر دگر آید به خبر

7. ای صبا دامن آن زلف چه باشد که کشم

8. رفع کن حاجت ما آمده ایم از پی جر

9. نیمه شهر ز آهم نشنیدی که بسوخت

10. به غریبان نظری تا نزنیم آو دگر

11. پیش صاحب نظران جای نگه دار ای اشک

12. نیست برخاستن امکان پر فتادی ز نظر

13. کس بر آن در نتوانست روان رفت کمال

14. غیر اشک تو و آن نیز بسد خون جگر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دامن شادی چو غم آسان نمی آید به دست
* پسته را دل می شود خون تا لبی خندان کند
شعر کامل
صائب تبریزی
* از باد مکش طره جانانه ما را
* زنجیر مجنبان دل دیوانه ما را
شعر کامل
کمال خجندی
* ز درد و داغ محبت مگو به مرده دلان
* تنور سرد، سزاوار بستن نان نیست
شعر کامل
صائب تبریزی