کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 612

1. از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس

2. میگوی هر چه خواهی من بار خواهم و بس

3. جان دید آن رخ آنگه دانست کز چه سوزد

4. این نکته جز در آتش روشن نگشت برخس

5. گر می کشد کسائرا نزدیک خود چو بیند

6. از پیش او نخواهد رفتن کسی ازین پس

7. گونی رسی به آن لب گر جان به لب رسانی

8. گو جان تشنه ما زین آرزو به لب رس

9. دور از نو ما غریبان گر بی کسیم شاید

10. چون نیستیم همدم جز با رقیب ناکس

11. عکس جمالت افتد گه گه بکوی دلها

12. چون پرتو تجلی بر وادی مقدس

13. زید کمال خرقه بر قامتی که آید

14. در چشم همت او یکسان پلاس و اطلس


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود
* وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* ای مطرب جان چو دف به دست آمد
* این پرده بزن که یار مست آمد
شعر کامل
مولوی
* به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
* جای دل‌های عزیز است به هم برمزنش
شعر کامل
حافظ