کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 628

1. دال زلف و الف قامت و بیم دهنش

2. هرسه دامند و بدان صید جهانی چو منش

3. نتوانست نبا را ز میانش پوشید

4. آن قبا بود و بریده به ند پیرهنش

5. با همه دامن پاکیزه چو گل جز به خیال

6. پیرهن نیز نپارست به سودن بدنش

7. زآن لب پر ز شکر لطف می بارد و حسن

8. که بپرورده خط او به نبات حسنش

9. گونیا غنچه به آن لب ز لطافت دم زد

10. که دهان خرد کند باد صبا از زدنش

11. با تو هر سرو که از ناز به دعوی افتد

12. باغبانان سوی آتش بکشند از چمنش

13. عالمی روی نهادند به گفتار کمال

14. که خیالات لطیف است در آب سخنش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کسی که قیمت ایام وصل نشناسد
* ببایدش دو سه روزی مفارقت کردن
شعر کامل
سعدی
* روی مقصود که شاهان به دعا می‌طلبند
* مظهرش آینه طلعت درویشان است
شعر کامل
حافظ
* نشان مردمی در مردم عالم نمی یابم
* اگر دارد وجودی مردمی، مردم گیا دارد
شعر کامل
صائب تبریزی