غزل شمارۀ 629
1. دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش
2. رسید مژده که دلبر رسید حاضر باش
3. به خفته شب محنت برو خبر برسان
4. بگو که صبح سعادت دمید حاضر باش
5. ز خاک پاش غباری کز آن طرف برخاست
6. به دیده روشننی شد پدید حاضر باش
7. ز جام وصل از آن قطرهها که جان افزاست
8. به کام جان تو خواهد چکیده حاضر باش
9. به شهر عشق شب و روز عید باشد و سور
10. مباش غافل ازین سوره و عبد حاضر باش
11. مکن ز پیر و مرید گذشت چندین یاد
12. تو پیری و همه عالم مرید حاضر باش
13. کلید قل دل از هر دری مجری کمال
14. ز دیرباز نیست این کلید حاضر باش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده