کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 649

1. بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپوش

2. ورنه خواهد سوخت خرمن هر کرا عقل است و هوش

3. روی گندمگون نمود و جان ما یک جو فروخت

4. از چه شد بار اینچنین گندم نمای جو فروش

5. شاهدان از گوشها کردند درها را رها

6. بر حدیث نازکت بک بک چو بنهادند گوش

7. صوفی پشمینه پوشته گر به بیند چشم مست

8. زاهدی از سر نهد گیرد سبوی می بدوش

9. بسکه رخسار تو دلها برد و بر آتش نهاد

10. آب در دریای چشم عاشقان آمد به جوش

11. زلف او عمر است و آن کس یابد آن عمر دراز

12. کز لبش بر رعد، ہوس آب حیوان کرد نوش

13. بلبلان بر شاخها کردند زآن بالا حدیث

14. از درختان چمن برخاست افتان و خروش

15. نهها خواندی و نشنید از تو هم حرفی کمال

16. عندلیب از صد ورق بر گفت حال و گل خموش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب
* عهد فرامش کند مدعی بی‌وفاست
شعر کامل
سعدی
* من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
* که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
شعر کامل
حافظ
* چو خورشیدست پیدا راز عشق از سینه عاشق
* نباشد نامه پیچیده، صحرای قیامت را
شعر کامل
صائب تبریزی