غزل شمارۀ 651
1. کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعراض
2. ز شمع باری پروانه کی برد مقراض
3. بیا که بر تو کم عرض سوز و در نهان
4. که از طبیب نپوشند خستگان امراض
5. به لعل و در نکند نسبت آن لب و دندان
6. که لطف جواهر شناسد از اعراض
7. دل کدام ریاضت بود قوی تر از آن
8. تو مستعد نظر شو کمال و قابل فیض
9. سواد چشم من از گریه شد تر و ابتر
10. کنون محرر اشکم همی برد به بیاض
11. چو بوی دوست شنیدیم و کوی او دیدیم
12. دگر هوای ریاحین چرا کنیم و ریاض
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده