کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 735

1. روز عید است و من امروز بر آن در میرم

2. که دهم حاصل سی روزه و ساغر گیرم

3. دو سه ماه است که دورم ز رخ ساقی و جام

4. بس خجالت که به رو آمد از این تقصیرم

5. من بخلوت ننشینم پس از این گر بمثل

6. زاهد صومعه بر پای نهد زنجیرم

7. پند پیرانه دهد واعظ شهرم لیکن

8. من نه آنم که دگر پند کسی بپذیرم

9. آنکه بر خاک در میکده جان داد کجاست

10. تا نهم بر قدم او سر و پیشش میرم

11. خلق گویند که بی پیر بر رنج کمال

12. سالخورده می امروز به از صد پیرم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دران مبین تو که شور است آب دیده عاشق
* که پرورش جز از این آب نیست مهرگیا را
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* امشب کمند زلف ترا تاب دیگری است
* ای فتنه در کمین دل و هوش کیستی؟
شعر کامل
رهی معیری
* یکی از عقل می‌لافد یکی طامات می‌بافد
* بیا کاین داوری‌ها را به پیش داور اندازیم
شعر کامل
حافظ