کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 744

1. سر بر در توأم بنگر سربلندیم

2. ای من سگ تو عفو کن این خود پسندیم

3. گر هندوی دو چشم تو برکش ز غمزه تیغ

4. من آن نیم که از تو برد تیغ هندیم

5. خوش گفت زلف با لب جانبخش تو شبی

6. خ ونیه تونی چرا من افتاده بندیم

7. گفتی بپرسش تو چو آیم چه آورم

8. رحمی بیار بر من و بر مستمندیم

9. خیز ای طبیب مرهم و درمان زیان مکن

10. کاین درد اوست داغ کند سودمندیم

11. از من ببست چشم به هنگام و ناز و گفت

12. هاروت گو با و ببین چشم بندیم

13. در لطف طبع سعدی شیرازی ای کمال

14. باور نمی کنند که گونی خجندیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* برگ خرمایم که از من باد زن سازند خلق
* باد سردم در لب است و ریز ریز اجزای من
شعر کامل
خاقانی
* سوسن چو زبان داشت فروشد به خموشی
* در سینهٔ او گوهر اسرار نهادند
شعر کامل
عطار
* در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
* حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
شعر کامل
حافظ