کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 788

1. مریض عشقم و درد تو دارم

2. ز دردت تا ابد سر برندارم

3. خطا گفتم چه درد استغفرالله

4. من این خود عین درمان می شمارم

5. غمت گوید برآر از سینه آهی

6. به جان اینک مرادش می برآرم

7. رقیب ار بی گناهم از درت راند

8. نه اینم من کزار آن در گذارم

9. به جرم آنکه روزی گفتمش ماه

10. هنوز از روی خویش شرمسارم

11. بدو گفتم کمال از غم خرابست

12. به گفتا گر بمیرد غم ندارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به دردی کن دوای من که بیماران عشقت را
* کند درد تو درمانی کند زهر تو تریاقی
شعر کامل
سلمان ساوجی
* چون قمری از این رشک ننالد به چمن ها
* کاین اشک روان را به من آن سرو روان داد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* سخن را روی گرم از قید خاموشی برون آرد
* سپند از آتش سوزان بلند آواز می گردد
شعر کامل
صائب تبریزی