کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 901

1. دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو

2. پدید نیست نشانش مگر نهان شد از و

3. اگرچه در غم اوه شد هلاک من نزدیک

4. بدین قدر ستمی دور چون توان شد از و

5. براه عاشق اگر بحر آتش آمد عشق

6. زنیرگیست که چون دود بر کران شد از و

7. بدان گناه که بی او به خواب میشد چشم

8. چنان زدم شب هجرش که خون روان شد ازو

9. کمال عمر گرانمایه ات به سودا رفت

10. چه مایه بین که درین راه ترا زیان شد ازو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز گرد خوان نگون فلک طمع نتوان داشت
* که بی ملالت صد غصه یک نواله برآید
شعر کامل
حافظ
* با این همه آن رنج شما گنج شما باد
* افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
شعر کامل
مولوی
* سنگین نمی شود اینهمه خواب ستمگران
* می شد گر از شکستن دلها صدابلند
شعر کامل
صائب تبریزی