کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 923

1. ای روان گرد درت اشک روان پیوسته

2. به فلک بی تو مرا آه و فغان پیوسته

3. در چمن چون ورق عارض و رخسار تو نیست

4. گل سرخ این همه بر سرو روان پیوسته

5. تا لبم پای نو بوسید و زبان نام تو برد

6. این جدا شکر تو می گوید و آن پیوسته

7. تا به تیر مژه دل صید کنی از چپ و راست

8. ز ابروان چشم تو دارد دو کمان پیوسته

9. خاک پای تو ز صد میل مرا در نظر است

10. باد آن سرمه به چشم نگران پیوسته

11. در دهان جای حدیث دگری نیست که هست

12. سخن آن لب و دندان به زبان پیوسته

13. به وصال لب او یافته تا جسته کمال

14. زندگانی چو تن گشته به جان پیوسته


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می کافور بو در جام ریزیم
* وز این دریا در آن زورق گریزیم
شعر کامل
نظامی
* در دست چه دارند بجز کاسه خالی
* آنها که درین باغ چونرگس نگرانند
شعر کامل
صائب تبریزی
* انگور سیاهست و چوماهست و عجب نیست
* زیرا که سیاهی صفت ماه روانست
شعر کامل
منوچهری