کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 929

1. به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده

2. را به گوشه محراب ها دعا کرده

3. خدنگ ناوک غم عضو عضو ما چندان

4. که باز کرد: به هم نیغ او جدا کرده

5. بردن دل و دین خال را نشان داده

6. بغارت سر و جان زلف را رها کرده

7. بترک جور و جفا وعدهها که داده مرا

8. وفا نکره و گره کرده هم جفا کرده

9. رقیب قطع رحم کرد با سگ کویش

10. مرا بخویش بر آن در چو آشنا کرده

11. نگاه دارم تا شب برای بوسیدن

12. بروز وصل بتان دست مرحبا کرده

13. خیال قد لطیفت چو دیده سرو در آب

14. چه میل ها که به آن قد دلربا کرده

15. بهار بیگل رویش چو ابر تیره کمال

16. بر آمده به گلستان و گریه ها کرده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای عقل همانا که نداری خبر از عشق
* بگریز که او دشمن فرزانگی آمد
شعر کامل
وحشی بافقی
* چه عقده‌هاست به کار دلم ز بخت سیاه
* که زلف دوست بلند است و دست من کوتاه
شعر کامل
فروغی بسطامی
* بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
* بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
شعر کامل
حافظ