غزل شمارۀ 987
1. بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه می خواهی
2. ز دریای حقایق جز در و گوهر چه می خواهی
3. تفکر کن نهانی ای بشر در دهر پهناور
4. تو باشی بهترین مخلوق از این بهتر چه می خواهی
5. در این دنیای پر غوغا بجز نکین چه میجونی
6. بجز تائید و الطاف از خدا باور چه می خواهی
7. برای دل که باشد مخزن اسرار پنهانی
8. بجز وسعت در این دنیای پهناور چه می خواهی
9. به امر حقتعالی در جهان و گردش دوران
10. تونی برتر ز مخلوق ای بشر دیگر چه می خواهی
11. به جمع عارفان ای دوست در خمخانۂ وحدت
12. دگر جز آنکه مشحون باشدت ساغر چه میخواهی
13. به باغ دوستی بنشان درخت دوستداری را
14. کمالا از درخت دوستی جز بر چه می خواهی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده