غزل شمارۀ 988
1. بده ساقی شراب ارغوانی
2. که بی می خوش نباشد زندگانی
3. چو ایام جوانی را عوض نیست
4. به شادی بگذرانش تاتوانی
5. جوانی کو نباشد مست و عاشق
6. چه لذت یابد از عمر و جوانی
7. سبک سانی به من رطل گران ده
8. که خود را وارهانم زاین گرانی
9. فریدون فری و سلطان عادل
10. عظیم الشان و سلطان زمانی
11. چو دور داور سلطان اویس است
12. چرا باشم دمی بی شادمانی
13. نهال عشرت ما بارور شد
14. ومنها بحبسی ثم الأمانی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده