کمال‌الدین اسماعیل_دیوانقصیده ها (فهرست)

شمارهٔ 163 - و قال ایضاً

1. زهی رسیده بجایی که بر سپهر برین

2. دعای جان تو گشتست ورد روح امین

3. بسان سوزن نظّام نوک خامۀ تو

4. همی کشد سوی هم عقدهای درّ ثمین

5. مگر که لیق دویتت شود، در این سودا

6. همی بپیچد بر خویش زلف حورالعین

7. باستراق حدیث تو در منافذ گوش

8. هزار رهزن اندیشه کرده اند کمین

9. خرد چو معنی باریک و لفظ جزل تودید

10. چه گفت؟ گفت: زهی ازدواج غثّ و سمین

11. هر آن کجا که زبان آوریست همچون شمع

12. زکنه مدح تو شد با لگن ز عجز قرین

13. به بنده خانه قدم رنجه کرده یی آری

14. برای تربیت من کنی هزار چنین

15. ز بام کعبه بسوراخ مورفرق بسیست

16. ولیک پر تو خورشید را چه آو چه این

17. چنان شد از شرف پای تو ستانۀ من

18. که در نیارد سر زین سپس بعلّبّین

19. از این تفاخر در کوی من عجب نبود

20. که سر برآرد با فرق چرخ خاک زمین

21. مرا که در ره شکر تو دست و پایی نیست

22. بدست و پا همه تشریف دادی و تمکین

23. بخدمت تو از آن جان خشک آوردم

24. که در جهان بجز از جان نداشتم شیرین

25. صداع عذر نمی آورم چرا؟ زیرا

26. که نیست لطف تو در حقّ من همین و همین

27. در آستین مراد تو باد دست قضا

28. بر آستان بقایت سر شهور و سنین


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای خضر حلالت نکنم چشمه حیوان
* دانی که سکندر به چه محنت طلبیده‌ست
شعر کامل
سعدی
* آن زلف مکن شانه که زنجیر دل ماست
* بر هم مزن آن سلسله را شانه نگه دار
شعر کامل
وحشی بافقی
* گل از نسرین همی‌پرسد که چون بودی در این غربت
* همی‌گوید خوشم زیرا خوشی‌ها زان دیار آمد
شعر کامل
مولوی