خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 116

1. با کفر زلفت ای جان ایمان چه کار دارد

2. آنجا که دردت آید درمان چه کار دارد

3. سحرا که کرده‌ای تو با زلف و عارض ارنه

4. در گلشن ملایک شیطان چه کار دارد

5. دل بی‌نسیم وصلت تنها چه خاک بیزد

6. جان در شکنج زلفت پنهان چه کار دارد

7. دردی شگرف دارد دل در غم تو دایم

8. در زلف تو ندانم تا جان چه کار دارد

9. در تنگنای دیده وصلت کجا درآید

10. در بنگه گدایان سلطان چه کار دارد

11. گریه بهانه سازی تا روی خود ببینی

12. آئینه با رخ تو چندان چه کار دارد

13. چون ترک جان گرفتم در عشق روی چون تو

14. بر من فلان چه گوید بهمان چه کار دارد

15. خاقانی از زمانه چون دست شست بر وی

16. سنجر چه حکم راند خاقان چه کار دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
* گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
شعر کامل
حافظ
* ملکت عاشقی و گنج طرب
* هر چه دارم ز یمن همت اوست
شعر کامل
حافظ
* من مرغکی پربسته‌ام زان در قفس بنشسته‌ام
* گر زان که بشکستی قفس بنمودمی پرواز را
شعر کامل
سعدی