خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 234

1. دل بشد از دست دوست را به چه جویم

2. نطق فروبست، حال دل به چه گویم

3. نیست کسم غم‌گسار، خوش به که باشم

4. هست غمم بی‌کنار لهو چه جویم

5. چون به در اختیار نیست مرا بار

6. گرد سرا پردهٔ مراد چه پویم

7. زخم بلا را چو کعبتین همه چشمم

8. زنگ عنا را چو آینه همه رویم

9. از در من عافیت چگونه درآید

10. چون نشود پای محنت از سر کویم

11. بس که شدم کوفته در آتش اندوه

12. گوئی مردم نیم که آهن و رویم

13. تیره شد آبم ز بس درنگ در این خاک

14. کاش اجل سنگ بر زدی به سبویم

15. بخت ز من دست شست شاید اگر من

16. نقش امید از رخ مراد بشویم

17. چون دل خود را به غم سپارم ازین روی

18. دشمن خاقانیم مگر که نه اویم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بس که زاهد به ریا سبحۀ صد دانه شمرد
* در همه شهر بدین شیوه شد انگشت نما
شعر کامل
جامی
* در کنج قفس چند کنی بال فشانی؟
* بس نیست ترا آنچه ز پرواز کشیدی؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم
* به فکر صید دگر باشد و شکار دگر
شعر کامل
وحشی بافقی